من از خریدن یه تیشرت ناسا ذوق میکنم. این قدر ذوق میکنم که خودمم تعجب میکنم. میپوشمش و هی قربون صدقهاش میرم. تو مغازهی لعنتی هیچی نمیخورم بخاطر کرونا، بعد زنگ میزنم و بستنی شکلات تلخ سفارش میدم. بستنی رو میخورم و زندگی قشنگ میشه. بستنی شکلات تلخ مثل مسکنه. امروز با همین چیزهای کوچیک که برای من خیلی بزرگ بودن، خوشحال بودم، اما الان برای یه لحظه گریهام گرفت. فیلم سوال جواب سناتور آمریکا و وزیر امنیت ملیشون درباره کرونا رو دیدم. سهم ما اینه؟ نقطههای درخشان این زندگی کجا بود؟ امروز که وقتی تیشرت تنم بود مسخره بازی درمیآوردم؟ زمانی که بستنی میخوردم و لذت میبردم؟ موقعی که بیتوجه به دنیای اطرافم کتاب میخوندم و گوشیم آهنگ بیکلام پخش میکرد؟ امروز دلم خواست کسی میبود تا دوستش میداشتم. تو انجمن شاعران مرده از والت ویتمن نقل قولی داره:
ترجمه خلاصه کتاب :بحران اقتصادی و اجتماعی دنیای غرب + تصویرکتاب بازدید : 1092
چهارشنبه 13 اسفند 1398 زمان : 22:23